ازدواج در میان همه جماعتهای عشایری ایران، نقش سیاسی مهم و گاه شنیدنی داشته است. به طوری که راه و رسم ازدواج در میان طایفههای بختیاری به تنهایی میتواند موضوع کتابها باشد. خانها، روزگاری که قدرت داشتند، گروه اجتماعی ممتازی فراتر از طایفهها بودهاند. کلانتران طایفهها همیشه میکوشیدند تا خود را به این هستههای قدرت ایلی نزدیک کنند. یکی از راههای مناسب و بیدردسر برای کلانتران، ازدواج با دختری از خانواده خان بوده است. خانها هم به انگیزه تحکیم پایههای قدرت خویش در طایفههای قدرتمند، به این وصلتها رضایت میدادند. در بیشتر این وصلتها خانها به کلانتران دختر میدادند. البته خانها هم از کلانتران دختر میگرفتهاند اما خیلی کمتر!
زمانی که خانی یکی از دخترانش را به کلانتری میداد، چندان چیزی از او نمیگرفت و تنها به یک شال و انگشتری اکتفا مینمود. البته کلانتر چیزی به دایه عروس میپرداخت. کلانتران معمولاً به وصلت با یکدیگر تمایل نشان میدادند. کدخدایان نیز چنین گرایشی داشتند. تمایل به ازدواج بین خانوادههای کلانتر و کدخدا هم زیاد بوده است. آنان گاه دوشیزهای خردسال را برای پسر نوجوان خود نشان میکردند.
* * *
در ایل بختیاری تشریفات و مراسم ازدواج چهار مرحله مشخص داشته است. اول، خواستگاری، دوم، بِلکِه برون، سوم، قند اشکنون، چهارم، عروسی کنون.
خواستگاری
پدر و برادران پسر با ریش سفیدی به خانه پدر دختر میرفتند. ریش سفید سرِ موضوع را باز میکرد و بعد از او پدر داماد با ابراز فروتنی از پدر دختر «قول» میگرفت.
بلکه برون
این بار مادر و خواهران پسر روزی را برای رفتن به خانه عروس تعیین میکردند و آن را به خانواده عروس اطلاع میدادند. در روز موعود، مادر و خواهر یا خواهران پسر یک «مینا» که چارقدی بزرگ بود، به دختر هدیه میدادند. غیر از مینا یک «شولار» یعنی شلوار، با یکی دو من قند هم پیشکش میکردند. نوع پیشکشها در میان همه قشرها یکسان بود اما اگر وضع مالی و اجتماعی خانواده داماد بهتر بود، مقدار قند اهدایی بیشتر میشد.
قند اشکنون
چند روز بعد از(بلکه برون) مراسم مهم «قند اشکنون» در خانه عروس برگزار میشد. چند روز پیش خانواده داماد «خرج» را به خانه عروس میفرستاد. خرج در خانوادههای معمولی شامل یک تا چهار بره نر و دو بار آرد و پنج من قند و نزدیک به دو کیلو چای بود. روز قند اشکنون تمام اعضای خانواده داماد و خود او در حالی که کدخدا، ریشسفید و نوازندگان محلی یا «توشمالان» آنان را همراهی میکردند، به خانه عروس میرفتند. خانواده داماد، خویشان و ریشسفیدان محل را هم دعوت میکردند.
امر مهم در این مراسم مذاکره در باره پولی بود که باید به پدر عروس میدادند. برای این کار چند نفر از مجلس جدا میشدند و در چادر یا جایی دیگر به اصطلاح خویش به «شور» میرفتند. این عده عبارت بودند از پدر داماد، کدخدا، و ریش سفید طرف داماد، و نیز پدر عروس و احیانا کدخدایی دیگر (اگر عروس و داماد به دو کدخدا وابسته بودند) و ریشسفید طرف عروس. این عده، میزان «باشلق» را تعیین میکردند و نظر موافق پدر عروس را میگرفتند. توافق که حاصل میشد گروه شور به مجلس میپیوست. آنگاه یکی از بستگان داماد از پدر عروس میپرسید که میزان باشلق چقدر است. پدر عروس میزان آن را بیشتر از آنچه در جلسه شور خصوصی توافق شده بود اعلام میکرد. بعد از معلوم شدن میزان باشلق خویشان داماد یکی یکی از پدر عروس خواهش میکردند که میزان باشلق، را کم کند. درخواستها آنقدر ادامه مییافت تا باشلق به میزان توافق شده میرسید.
در این هنگام توشمالها مینواختند و جمعیت به پایکوبی میپرداخت. یکی از رویدادهای چشمگیر این مرحله از مراسم، «دست بوسون» بود. بعد از اعلام موافقت پدر عروس با میزان باشلق در جمع، داماد برمیخاست و دست پدر عروس خود را میبوسید. بعد از دست بوسون نوبت قند اشکنون میرسید و دو سه نفر از زنان، دو کله قند را روی سر عروس میساییدند. آنگاه گوسفندانی را که روز پیش از سوی داماد فرستاده شده بود، ذبح میکردند و دیگهای ناهار بار میشدند. بعد از صرف ناهار، تاریخ پرداخت باشلق را معین میکردند. باشلق به صورت پول یا دام، معمولاً گوسفند، پرداخت میشد. آنگاه زمان عروسی را معین میکردند. از این پس تا زمان عروسی، داماد میتوانست به خانه پدر عروس آمد و شد داشته باشد اما عروس خود را به داماد نشان نمیداد.
عروسی کُنون
چند روز پیش از عروسی، پیکی از سوی خانواده داماد به خانه پدر عروس میرفت تا روز عروسی را خبر دهد، و بخواهد که «گردآوری» دختر را بکنند. یعنی اینکه جهیزیه را حاضر کنند. در جهیزیه لوازمی مانند لحاف، تشک، خرجین، خورج (= جای لباس) دیده میشد.
یک روز پیش از عروسی، باز هم آنچه برای خرج عروسی لازم بود به خانه پدر عروس فرستاده میشد. صبح روز عروسی خانواده داماد همراه با دعوت شدگان و دسته توشمالان راه خانه عروس را در پیش میگرفتند. خانواده عروس هم کسانی را دعوت میکردند. دعوتشدگان بنا به سنت، مجاز بودند که علاوه بر اعضای خانواده خویش، یکی دو نفر دیگر را هم دعوت کنند. اگر عروس و داماد از یک طایفه بودند همه اعضای طایفه را پدر داماد به عروسی میخواند. همین که خانواده داماد و جماعت همراه به خانه پدر عروس میرسید، توشمالان شروع به نواختن میکردند. پایکوبی و بازیهای سنتی هم آغاز میشد و تا موقع ناهار ادامه مییافت.
اندکی بعد از ناهار عروس را به سوی خانه داماد حرکت میدادند. در آستانه حرکت عروس، مقداری قند را در دستمالی میپیچیدند و به کمر عروس میبستند. این وظیفه را برادر عروس انجام میداد. اگر عروس برادر نداشت، به ترتیب، پسرعمه و پسردایی باید این کار را انجام میدادند. بعد از بستن دستمال، عروس را برادرش بر زین مادیانی سوار میکرد و پسر بچه هفت سالهای را در جلو او روی زین مینشاندند.
همین که کاروان عروس راه میافتاد، بازی ورزشکارانه یا رزمی «سرانداز» آغاز میشد. یکی از سواران دستمالی را که روی سر عروس بود، میربود و سواران دیگر به دنبال او میتاختند که دستمال را از او بگیرند. اگر رباینده میتوانست دستمال را تا آخر بازی از دست ندهد، افتخار میکرد و به خود میبالید.
در آستانه چادر یا خانه داماد، مادیان عروس را نگه میداشتند، اما عروس پیاده نمیشد تا اینکه پدر یا مادر یا خود داماد، دامهایی را به او پیشکش کنند. آنگاه در پیش پایش گوسفندی را سر میبریدند. بنا به سنت، تخت کفش عروس باید به خون حیوان آغشته میشد.
* * *
در تقسیم کار اجتماعی کارهایی است که باید زن انجام دهد و مردان بختیاری، بنا به عرف و سنت چنین کارهایی را در خور خود نمیدانند. مثلاً آنان برای خود شایسته نمیدانند که نان بپزند و آشپزی کنند یا مشک آب را از چشمه تا خانه بر دوش گیرند.
بختیاری، فرزندان، بویژه پسران خود را بازویی برای تولید و نیز نیرویی برای پاسداری از خود میدانند و زن بختیاری همکاری صمیمی و یار وفادار شوی خویش است. او نان میپزد، آشپزی میکند، شیر گوسفندان را میدوشد، فراوردههای شیری تولید میکند، هیزم میآورد، مشک آب را گاه از مسافتهای دور بر دوش میکشد، کودکان را میپرورد، خیاطی میکند و همیشه در اندیشه آسایش همسر و فرزندان خویش است.
او عروسکی نیست که کاری نداند و هنری نشناسد و زحمتی نکشد. او یکی از دو ستون خانواده است و زندگی مرد بیاو بسی دشوار مینماید.
در طایفههای کوچنده بختیاری این پدر است که در باره همسر فرزندان خود تصمیم میگیرد و پسر همیشه از پدر فرمان میبرد.
زن خانه با اینکه در اداره منزل و اقتصاد خانواده نقشی بزرگ دارد، قلمرو اختیارات شوی خود را محترم میشمارد و دختر با کسی ازدواج میکند که پدر میپسندد. ازدواج دختر بدون توافق پدر ناقض هنجارها و موازین اجتماعی است
نویسنده:صادق شیخی
نظرات شما عزیزان: